[عمران و معماری] بار مداوم - بار دایمی - بار طویل المدت [پلیمر] بار مداوم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] بار مداوم
پیوستهرهش [علوم دارویی] خصوصیت برخی ترکیبات دارویی که بهصورت تدریجی در بدن آزاد میشوند |||متـ . آهستهرهش slow release ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کثیف، گل الود، الوده، خیس سایر معانی: گل الود، الوده، کثیف، خیس
سخت، دیرینه، شدید، مزمن، گرانرو سایر معانی: (پزشکی) مزمن، دیرین، کهنه، همیشگی، دایم، وابسته به خوی و عادت، عادی، کهنه کار، سابقه دار، وخیم، جدی، بیمار مزمن، کسی که دچار مرض دیرپای است، (انگل ...
پاکیزه، عفیف، طاهر، تمیز، پاک، صاف، زلال، نظیف، باطراوت، روشن، زدودن، منزهکردن، تنظیف کردن، پاک کردن، تمیز کردن، تصفیه کردن، درست کردن سایر معانی: سترده، مطهر، (از نظر اخلاقی) پاک، منزه، عار ...
سیاه پوست، رنگی، رنگین، ملون، نژادهای غیر سفید پوست سایر معانی: رنگدار، رنگارنگ، دارای رنگ بخصوص، دگرگون شده (از راه غلو کردن یا دستکاری یا تلقین و غیره)، (افریقای جنوبی - معمولا c بزرگ) دور ...
پسندیده، عالیجناب، سربلند، خوش طینت، محترم، شریف، شرافتمندانه، بزرگوار، شایان تعریف، ابرومند، لایق احترام سایر معانی: شرافتمند، آبرومند، آبرودار، پرافتخار، (عنوان ویژه ی برخی مقام ها- h بزرگ ...
مدید، دنباله دار سایر معانی: کشیده، طول داده، طولانی، ممتد، متمادی
امیدوار، خونین، خون اشام، قرمز، خونی، دموی سایر معانی: همراه با کشتار و خونریزی، خون گرفته
خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی سایر معانی: خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی
دست نخورده، دست نزده