clean
معنی
سایر معانی: سترده، مطهر، (از نظر اخلاقی) پاک، منزه، عاری از گناه، (در مورد شوخی و بذله) با نزاکت، (در مسابقات) منصفانه، رادمردانه، جوانمردانه، خوش قواره، خوش هیکل، متناسب، صاف و ساده (و عاری از تزئینات درهم و پیچیده)، پر مهارت، تردست، (در مورد مجرا و لوله و غیره) باز، بند نیامده، عاری از گرفتگی، کامل، بی کم و کاست، عاری از خط خوردگی یا قلم زدگی، تمیز و خوانا، (امریکا-خودمانی) غیر مسلح، بدون سلاح یا مواد مخدر (و سایر چیزهای غیر قانونی)، (در مورد اتهام) بی گناه، (مذهب) حلال، طیب، به طور پاک، با نظافت، کاملا، از سر تا ته، درست، پاک کردن یا شدن، نظافت کردن، ستردن، تمیز کردن یا شدن، (لباس) تازه شسته، بی لک، (بمب و مواد اتمی) عاری از تشعشع اتمی، ناپرتوزا