رگبار، سیل، سیلاب، طغیان رود، تعداد خیلی زیاد، هجوم بیمقدمه سایر معانی: (انگلیس)، رگبار شدید، سیل ناگهانی، پرحرفی، سیل کلمات [زمین شناسی] طغیان، سیلابی شدن، طغیان ناگهانی یک رودخانه بر اثر ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: cuspated) cuspidate و cusped هم می گویند) [زمین شناسی] هلالی شکل
[زمین شناسی] سد هلالی
[زمین شناسی] سد پیش بوم هلالی الف) یک شکل بینابینی یا حد واسط یک سد هلالی مرکب و یک دماغه نوک تیز را گویند. ب) سدی که در جایی ایجاد می شود که یک مرداب یا باتلاق مثلثی شکل را در بر می گیرد (ت ...
دارای خار سوزنی یا سوزنچه ی یخی، سوزنی، سوزن وار، خاردار، تیهدار
شیوع، انفجار، شلیک، طوفان آتش، شکفتن، از هم پاشیدن، ترکیدن، منفجر کردن، قطع کردن سایر معانی: منفجر شدن، ترکاندن، پکیدن، کفتن، از هم باز شدن، ترکش، پکش، تلاشی، (در مورد تیراندازی با سلاح های ...
نوک دار، شاخدار، منتهی به نوک تیز سایر معانی: (گیاه شناسی) دارای نوک تیز و دندانه مانند (به ویژه در مورد برگ)، نوک منقاری، لته دار، تیزه دار، سرتیز (مانند دندان نیش)، کوهک دار، کوهه دار (مان ...
نوک دار,شاخدار
تیر کشنده، سوراخ کننده
سیخ زنی سایر معانی: 1- درد شدید و منقطع، تیر کشیدن 2- زخم (در اثر فرو کردن نه شکافتن یا بریدن)
جریان، نهر، جوی، جماعت، رود، مسیل، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن، جاری شدن سایر معانی: جویبار، کملکان، کوران، وزش، آبگشت، سیاله، روندگی، (نور) اشعه، فروغ، (ترافیک و غیره) زنجیره، کاروان طولان ...