معنی

شیوع، انفجار، شلیک، طوفان آتش، شکفتن، از هم پاشیدن، ترکیدن، منفجر کردن، قطع کردن
سایر معانی: منفجر شدن، ترکاندن، پکیدن، کفتن، از هم باز شدن، ترکش، پکش، تلاشی، (در مورد تیراندازی با سلاح های خودکار) رگبار، آتش پی درپی، زدن زیر خنده (یا گریه)، ناگهان بیان کردن، ناگهان و با پویایی رفتن (یا آمدن یا آغازیدن و غیره)، کاملا پر بودن، سرشار بودن (از محبت یا غم و غیره)، تجلی، بیرون ریزی
[عمران و معماری] ترکشی
[کامپیوتر] پشت سرهم ؛ قطاری ؛ پیوسته
[پلیمر] ترکیدن

دیکشنری

پشت سر هم
اسم
explosion, blast, burst, detonation, eruption, outburstانفجار
fire, volley, burstشلیک
prevalence, outbreak, spread, rampancy, burst, accessionشیوع
burstطوفان آتش
فعل
burst, pop, rupture, blow, explode, riveترکیدن
flourish, burst, open, dehisce, smileشکفتن
cut off, cut, disconnect, interrupt, intercept, burstقطع کردن
blow up, burst, dynamite, puffمنفجر کردن
disintegrate, burst, dissipate, decomposeاز هم پاشیدن

ترجمه آنلاین

ترکیدن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.