(امریکا - خودمانی) مست، (گاهی با out) لول، نشئه، تحت تاثیر مواد مخدر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به مشروب، مست سایر معانی: (عامیانه) مست (به ویژه اگر مکرر باشد)، سیاه مست
پرخور,هرزه خور,وابسته به هرزه خوری وزیاده روی
میگسار، ناخوش، پر خور سایر معانی: بیمار (در اثر پرخوری و پرنوشی)
(امریکا - خودمانی) سیاه مست، مست و خراب، آسیب دیده
ابستن کردن، لقاح کردن، اشباع کردن سایر معانی: (کاملا) پر کردن، مالامال کردن، سرشار کردن، آغشتن، (با: with - احساس یا عقیده و غیره را) القا کردن، تلقین کردن، نیوشاندن، آبستن کردن، (تخم را با ...
گوشت را (در سرکه یا آبلیمو و غیره) خواباندن، (به گوشت) چاشنی زدن، ژفیدن، ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
سیر کردن، اغشتن، اشباع کردن سایر معانی: سیرا کردن، مالامال کردن، سرشار کردن، انباردن، آغشتن، خیس کردن یا شدن، (شیمی) اشباع کردن یا شدن، اشتباه کردن [کامپیوتر] اشباع شدن [برق و الکترونیک] اشب ...
میگسار، خیس خوری، خیس خوردن، رسوخ کردن، در اب فرو بردن، بوسیله مایع اشباع شدن، خیساندن، غوطه دادن، غوطه ور ساختن، خیس کردن سایر معانی: (کاملا) خیس کردن، تر کردن، آغاردن، ژفیدن، خیسیدن، آبروت ...
بسیار، کاملا، شدید، خیلی خیس ولغزنده سایر معانی: (کاملا) خیس، آبچکان
پوشاندن، مخفی کردن، غوطه ور ساختن، زیر اب کردن، در اب فرو بردن سایر معانی: (در آبگونه) فروبردن، زیر آب کردن، ناغوش کردن، غوطه ور کردن، (در آبگونه) فرو رفتن، زیر آب رفتن، سیل زده کردن، (با آب ...
مخفی کردن، غوطه ور ساختن سایر معانی: رجوع شود به: submerge، دراب فرو بردن، زیراب کردن، غوطه دادن، دراب فرو رفتن