معنی

پوشاندن، مخفی کردن، غوطه ور ساختن، زیر اب کردن، در اب فرو بردن
سایر معانی: (در آبگونه) فروبردن، زیر آب کردن، ناغوش کردن، غوطه ور کردن، (در آبگونه) فرو رفتن، زیر آب رفتن، سیل زده کردن، (با آب) فرارکردن، (از نظر اجتماعی یا اقتصادی) پست شدن یا کردن، دچار فلاکت کردن یا شدن، submers دراب فرو بردن
[ریاضیات] غوطه ور بودن

دیکشنری

غرق شدن
فعل
soak, plunge, submerge, cause to dive, duck, submerseغوطه ور ساختن
submerge, immerseزیر اب کردن
hide, conceal, occult, submerge, camouflage, submerseمخفی کردن
soak, submergeدر اب فرو بردن
cover, mask, conceal, coat, veil, submergeپوشاندن

ترجمه آنلاین

غوطه ور شدن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.