خواب الود، منوم، کرخت، داروی خواباور سایر معانی: خواب آور (soporiferous هم می گویند)، وابسته به خواب و خواب آلود بودن، خوابی، نومی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ، گمانه، منفذ، کالیبر تفنگ، سر خر، با مته سوراخ کردن، موی دماغ کسی شدن، خسته کردن، سوراخ کردن، با مته تونل زدن، سفتن، نقب زدن، وسیله سوراخ کردن، سنبه زدن سایر معانی: (هر چیزی که به خاطر ...
خسته کننده، یک نواخت سایر معانی: تک نواخت، بی تنوع، ملالت آور، عاری از چند گونگی، یکدست
مواد مخدره، مسکن، منوم، مخدر، مربوط بهمواد مخدره سایر معانی: ماده ی مخدر (مثلا تریاک و مرفین و هرویین و غیره)، هر چیزی که کرخ یا سست می کند، آرام کننده، تخدیر کننده، سستگر، کرخ ساز [شیمی] ما ...
افیون، تریاک سایر معانی: (مجازی) هرچیز آرام بخش یا رخوت آور [شیمی] تریاک
آرام بخش، داروی مسکن، تسکین دهنده، تسکین پذیر سایر معانی: (دارو) آرامبخش، مسکن (به ویژه برای اعصاب و روان) [بهداشت] آرام بخش
کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضی سایر معانی: ملال انگیز، ملالت اور