معنی

کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضی
سایر معانی: ملال انگیز، ملالت اور

دیکشنری

خسته کننده
صفت
boring, tedious, monotonous, grueling, tiresome, wearisomeخسته کننده
tedious, drowsy, prosaic, irksome, drab, drippyکسل کننده
peevish, malcontent, tediousناراضی
sullen, testy, irritable, crabbed, peevish, tediousکج خلق

ترجمه آنلاین

خسته کننده

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.