[آمار] مدل طرح هرمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] طرح بسیط گونه
طرح جداسازی تردد [حمل‌ونقل دریایی] طرح جداسازی مسیر حرکت کشتی‌ها در مناطق پُرتردد
واژه‌های مصوب فرهنگستان
طرح تسهیم راز دیداری [رمزشناسی] نوعی طرح تسهیم راز که در آن شرکت‌کنندگان ازطریق ابزارهای دیداری قادر به بازیابی راز هستند
سازش، تبانی، ساخت وپاخت، هم نیرنگ، بست و بند سایر معانی: (در امور غیر قانونی) همدستی، توطئه [حسابداری] تبانی
چشم پوشی، اغماض، اجازه ضمنی سایر معانی: (در مورد چیزهای بد) نادیده انگاری، تجاهل، اغما
اسباب، اختراع، تمهید، تدبیر سایر معانی: طرح ریزی، ساختن، تعبیه، ابداع، ماشین، دستگاه، دست ساخت، هرچیزی که با مهارت و ابتکار درست شده باشد
(عامیانه) از خود درآوردن، اختراع کردن
قصد، خیال، زمینه، طرح، نقشه، تدبیر، طراح ریزی، تدبیر کردن، طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن سایر معانی: نقشه ی چیزی را طرح کردن، انگاره کشی کردن، نقشه کشیدن، طرح و اجرا کردن (به ویژه امور هنری ...
وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، درست کردن، تدبیر کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن سایر معانی: تدبیر، ابداع کردن، ساختن، (حقوق) از طریق وصیت نامه به ارث گذاشتن، (قدیمی) تبانی کردن، توطئه کردن، (مه ...
عیاری، عمل شیطانی، جاخالی، اهمال، تمجمج، جاخالی دادن، این سو و ان سو رفتن، گریز زدن، طفره رفتن، عدول کردن، گول زدن، طفره زدن سایر معانی: (به سرعت خود را) کنار کشیدن، (با تقلب یا زرنگی) از زی ...
سازنده، مهندس، مهندسی کردن، طرحکردن و ساختن، نقشه کشیدن، اداره کردن سایر معانی: مکانیک، تعمیرکار، بازساز، (ارتش) رسته ی مهندسی، (با به کار گیری روش های مهندسی) طرح ریزی کردن، ساختن، (مجازی - ...