collusion
معنی
سازش، تبانی، ساخت وپاخت، هم نیرنگ، بست و بند
سایر معانی: (در امور غیر قانونی) همدستی، توطئه
[حسابداری] تبانی
سایر معانی: (در امور غیر قانونی) همدستی، توطئه
[حسابداری] تبانی
دیکشنری
تبانی
اسم
collusion, cahootتبانی
compromise, peace, agreement, collusion, accord, accordanceسازش
collusionساخت وپاخت
collusionهم نیرنگ
collusionبست و بند
ترجمه آنلاین
تبانی
مترادف
bait and switch ، bill of goods ، bunco ، cahoots ، complicity ، con game ، connivance ، conspiracy ، craft ، deceit ، diddling ، dodge ، double cross ، fast shuffle ، flam ، flimflam ، fradulent artifice ، graft ، guilt ، guiltiness ، gyp ، intrigue ، plot ، racket ، scam ، scheme ، shell game ، skunk ، sting ، trick ، whitewash