مغلق، پیچیده، غامض، پنهان سایر معانی: مشکل، بغرنج، سخت آموز، مبهم، ژرف، دشوار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطورپیچیده، بطورغام، باتعقید
[کامپیوتر] ویروس کامپیوتری
[صنایع غذایی] ویروس اکو : جنسی از ویروسهای بیماری زای گوارشی که ممکن است با مواد غذایی وارد دستگاه گوارش انسان شودو اغتشاشات معدی روده ای که اسهال یکی از علائم آن است به وجود آورد.
(هر چیز) تمام نکردنی، مصرف نکردنی، (ذخیره یا آذوقه) پایان ناپذیر
هنر، اختراع، استادی، نیرنگ، تصنع، تزویر سایر معانی: تردستی، زبردستی، مهارت، هنرمندی، حیله، مکر، گولزنی، تمهید، ترفند، حقه
بغرنج سایر معانی: سر در نیاوردنی، آنچه که فهم یا تنظیم یا حل آن مشکل باشد، هم پیچیده، تودرتو، گره ناک، پیچیده ,بغرنج
اسباب، اختراع، تمهید، تدبیر سایر معانی: طرح ریزی، ساختن، تعبیه، ابداع، ماشین، دستگاه، دست ساخت، هرچیزی که با مهارت و ابتکار درست شده باشد
عیاری، عمل شیطانی، جاخالی، اهمال، تمجمج، جاخالی دادن، این سو و ان سو رفتن، گریز زدن، طفره رفتن، عدول کردن، گول زدن، طفره زدن سایر معانی: (به سرعت خود را) کنار کشیدن، (با تقلب یا زرنگی) از زی ...
محرمانه، رمزی، مبهم، سری، داخلی، مشکوک، درونی سایر معانی: (در مورد فکر و نوشته و غیره - قابل درک توسط عده ی معدودی از خواص) رمزگونه، پرخیده، پر ایما و اشاره، غامض، خودمانی، مستور، پوشیده، (د ...
تظاهر، وانمود، ظاهری، نمایش دروغی، حمله خدعه امیز، وانمود کردن سایر معانی: (در مشت زنی یا عملیات جنگی ـ برای گمراه سازی حریف تظاهر به حمله کردن) تک نمایی، حمله ی دروغی، حمله ی وانمودین، وانم ...
دهان باز کن، شیرین کاری، قصه یا عمل خندهاور، محدود کردن، دهان بند بستن، پوزهبند بستن، مانع فراهم کردن برای سایر معانی: دهان بند زدن به، (برای جلوگیری از داد زدن و غیره) دهان کسی را بستن، (با ...