تمام، تمام شده، پر، مستدیر، گرد شده، بصورت عدد صحیح، شفاف شده سایر معانی: (معمولا در ترکیب) فرهیخته، پخته، پیشرفته، گرد (شده)، مدور (شده) [عمران و معماری] مدور [زمین شناسی] گرد شده، مدور - گ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] طرح چین موجی - طرح چین گرد
[زمین شناسی] شکل گرد شده - رجوع شود به equilibrium form (شکل تعادلی).
[برق و الکترونیک] تقویت کننده ی کلکتور - کشترک، امیتر پیرو نوعی تقویت کننده ی ترانزیستوری دو قطبی که پایانه کلکتور آن بین ورودی و خروجی مشترک است . سیگنال ورودی بین بیس و زمین اعمال می شود . ...
زمینگیر [علوم نظامی] 1. تجهیزات یا نفراتی که مجاز به پرواز با هواگرد نیستند 2. هواگردی که مجاز به پرواز نیست
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] امیتر زمین شده
در میان، وسط سایر معانی: در وسط، در بحبوحه، در حین [زمین شناسی] اصطلاح شیمی آمید ،موادی که از مواد آمونیاک دار مشتق می شوند [ریاضیات] وسط
ملتفت، مطلع، باخبر، اگاه، بااطلاع، مسبوق سایر معانی: آگاه، مواظب
بی اساس، بی ماخذ سایر معانی: شهر بازل (در کشور سوئیس)، بی پایه، بی جا
محدود، کراندار سایر معانی: کران دار [برق و الکترونیک] کران دار [ریاضیات] کراندار، محدود، کرانه دار، محصور، پایاندار [آمار] کراندار
بخشنامه، غیر مستقیم، چنبری، مدور، دایرهای، دایره وار، مستدیر، چرخی سایر معانی: گرد، گرد نا، پرهونی، دورانی، پرگرسان، گرده (round هم می گویند)، ناراست، دور و دراز، پیچاپیچ (roundabout هم می گ ...
محدود، بستری، منحصر، محدود شده سایر معانی: 1- محدود 2- بستری [عمران و معماری] تحت فشار - محبوس [بهداشت] زیر فشار - محبوس