معنی

محدود، کراندار
سایر معانی: کران دار
[برق و الکترونیک] کران دار
[ریاضیات] کراندار، محدود، کرانه دار، محصور، پایاندار
[آمار] کراندار

دیکشنری

محدود
صفت
limited, finite, confined, narrow, bounded, moderateمحدود
boundedکراندار

ترجمه آنلاین

محدود شده است

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.