شروع، تجدید، ادامه، باز یافت، از سر گیری سایر معانی: دنبال گیری، بازگیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استباط از روی امارات
[حقوق] اماره قابل رد، اماره غیر قاطع
سر بالایی، تکبر، غرور، نخوت، گستاخی، شدت عمل، گردنفرازی، خود رایی، خود سری، خیره سری، عظمت، خود بینی سایر معانی: باد دماغ، لافزنی، نخوت (arrogancy هم می گویند)
اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان سایر معانی: راست پنداشتن، باور کردن، اطمینان کردن به، اعتماد داشتن به، ایمان داشتن، اعتقاد داشتن، آوری داشتن، پنداشتن، گمان داشتن، فکر کردن، معتقدات ...
حدس، گمان، تخمین، ظن، حدس زدن، گمان بردن سایر معانی: برداشت سطحی (برمبنای مدارک و اطلاعات ناکافی و حدسیات)، وهم، گمانه زدن، دستخوش حدسیات و اوهام شدن، هر چیز مبتنی بر حدسیات، (مهجور) غیبگویی ...
اشنایی، خودمانی، انس سایر معانی: نزدیکی، دوستی، صمیمیت، همکاری نزدیک، خودمانی بودن، ندار بودن (با کسی)، خودی بودن، رسمی نبودن، بی تکلفی، دست به سر و گوش کسی کشیدن، ماچ و بوسه (و کارهایی که م ...
گستاخی، صفرا، زردآب، زهره، تلخی، تاول، عیب، لکه، زخم پوست رفتگی، پوست بردن از سایر معانی: زنندگی، عداوت، دلخوری، پر رویی، زرداب، (متون قدیمی) کیسه ی صفرا، (در اثر مالش و تماس با چیزی زبر) خر ...
حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن، حدس زدن، خیال کردن، تخمین زدن، فرض کردن سایر معانی: برآورد تقریبی کردن، گمان کردن، داوری ناشی از حدس و قیاس [ریاضیات] حدس زدن، حدس
روانشناسى : حدس زدن
ارتفاع، غرور، بزرگی، بزرگ منشی سایر معانی: گردن فرازی، نخوت، تکبر، گنددماغ
خلی، نابهنگامی، جسارت، گستاخی، اهانت، خیره چشمی، بی ربطی، بیموقعی سایر معانی: پررویی، پیش جوابی، جسارت (impertinency هم می گویند)، نامربوطی، ناوابستگی، فضولی