conjecture
/kənˈdʒekt͡ʃər/

معنی

حدس، گمان، تخمین، ظن، حدس زدن، گمان بردن
سایر معانی: برداشت سطحی (برمبنای مدارک و اطلاعات ناکافی و حدسیات)، وهم، گمانه زدن، دستخوش حدسیات و اوهام شدن، هر چیز مبتنی بر حدسیات، (مهجور) غیبگویی
[ریاضیات] گمان، حدس، گمان بردن، ظن،احتمال
[آمار] حدس

دیکشنری

حدس
اسم
guess, conjecture, surmise, aim, supposalحدس
doubt, thought, guess, opinion, conjecture, impressionگمان
estimate, estimation, approximation, assessment, guess, conjectureتخمین
suspicion, hunch, conjecture, guess, surmiseظن
فعل
guess, guesstimate, infer, surmise, conjecture, redeحدس زدن
conjecture, surmiseگمان بردن

ترجمه آنلاین

حدس

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.