تقاضای مجدد، اصلاح کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، اصلاح شدن، مجددا ادعا کردن، زمین بایر را دایر کردن سایر معانی: (به راه راست) هدایت کردن، به کردن، (زمین باتلاقی و غیره رابه زمین خوب) تبدیل کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل استرداد، ادعا پذیر سایر معانی: قابل استرداد، ادعا پذیر
درست نشدنی، بازیافت نکردنی، بر نگشتنی سایر معانی: غیرقابل مطالبه ی مجدد یا ادعای مجدد، بازخواه ناپذیر، بازیافت ناپذیر، مسترد نشدنی، (مجددا) به دست نیاوردنی
متمدن کردن، متمدن شدن سایر معانی: متمدن کردن یا شدن، شهرا کردن، تعالی بخشیدن، تادیب کردن
رام کردن، اهلی کردن سایر معانی: (به زندگی خانگی و خانوادگی خو گرفتن یا عادت دادن) خانه گرای کردن، خانه دوست کردن، (حیوان و گیاه را) اهلی کردن، (واژه یا سنت خارجی و غیره را در ناحیه ای رواج د ...
1- بازگشتن 2- باز یافتن، دوباره به دست آوردن 3- عمل متقابل کردن، تلافی کردن
پس گیری، پس گرفتن، دوباره تسخیر کردن سایر معانی: دوباره گرفتن، بازگرفتن، دوباره فتح کردن، دوباره به دست آوردن، بازپس گرفتن، دستگیری مجدد، (دوباره) در خاطره زنده کردن، یاد کردن، بازپس گیری، ب ...
(در دستگاه و غیره) به جریان انداختن، گرداندن، به گردش درآوردن، بازیافتن، بازیابی کردن، به کار دیگری زدن، تغییر دادن و به کار بردن، تبدیل کردن، دوباره طی کردن (مرحله یا دوره ای را)، واچرخاندن ...
جوانی از سر گرفتن، دوباره جوان کردن سایر معانی: (دوباره) جوان کردن، نوجوان کردن، (دوباره) نو کردن، تازه کردن، طراوت بخشیدن، (دوباره) توانمند کردن، نیروی تازه دادن، باز توانمند کردن ...
رهایی، خلاصی، فراغت، نجات، رهایی دادن، خلاص کردن، نجات دادن، رهانیدن سایر معانی: بوختن، رهایش، نجات بخشی، (حقوق - شخص یا مال حبس شده را) به زور آزاد کردن، تمرد کردن، تمرد (نسبت به قانون) ...
پس گرفتن سایر معانی: 1- پس گرفتن (چیزی یا حرفی یا ادعایی) 2- پس دادن (چیزی خریداری شده)، پس بردن
مادهای که برای افزایش سرعت احیای لاستیک در حین فرایند به آن اضافه میشود [مهندسی بسپار - تایر]
واژههای مصوب فرهنگستان