domesticate
/dəˈmestəˌket/

معنی

رام کردن، اهلی کردن
سایر معانی: (به زندگی خانگی و خانوادگی خو گرفتن یا عادت دادن) خانه گرای کردن، خانه دوست کردن، (حیوان و گیاه را) اهلی کردن، (واژه یا سنت خارجی و غیره را در ناحیه ای رواج دادن) شناساندن، قبولاندن

دیکشنری

اهلی کردن
فعل
domesticate, bridle, subdue, daunt, gentle, masterرام کردن
domesticateاهلی کردن

ترجمه آنلاین

اهلی کردن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.