rejuvenate
معنی
جوانی از سر گرفتن، دوباره جوان کردن
سایر معانی: (دوباره) جوان کردن، نوجوان کردن، (دوباره) نو کردن، تازه کردن، طراوت بخشیدن، (دوباره) توانمند کردن، نیروی تازه دادن، باز توانمند کردن
سایر معانی: (دوباره) جوان کردن، نوجوان کردن، (دوباره) نو کردن، تازه کردن، طراوت بخشیدن، (دوباره) توانمند کردن، نیروی تازه دادن، باز توانمند کردن
دیکشنری
جوان سازی کنید
فعل
rejuvenateجوانی از سر گرفتن
rejuvenateدوباره جوان کردن
ترجمه آنلاین
جوان کردن
مترادف
breathe new life into ، do ، do up ، exhilarate ، give face lift to ، give new life to ، make young again ، modernize ، reanimate ، reclaim ، recondition ، reconstruct ، recover ، refresh ، refurbish ، regenerate ، rehab ، reinvigorate ، renew ، renovate ، restitute ، restore ، retread ، revitalize ، revivify ، spruce ، spruce up ، update