reclaim
معنی
تقاضای مجدد، اصلاح کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، اصلاح شدن، مجددا ادعا کردن، زمین بایر را دایر کردن
سایر معانی: (به راه راست) هدایت کردن، به کردن، (زمین باتلاقی و غیره رابه زمین خوب) تبدیل کردن، احیا کردن، آباد کردن، بهسازی کردن، بازگیری کردن، (مواد مفید آشغال یا اشیای قراضه و غیره را) جمع کردن، بازیابی کردن، (مهجور) رام کردن، مرمت کردن، نجات دادن، مجددا ادعا کردن، تقاضای مجدد
[آب و خاک] بهسازی کردن، احیا کردن
سایر معانی: (به راه راست) هدایت کردن، به کردن، (زمین باتلاقی و غیره رابه زمین خوب) تبدیل کردن، احیا کردن، آباد کردن، بهسازی کردن، بازگیری کردن، (مواد مفید آشغال یا اشیای قراضه و غیره را) جمع کردن، بازیابی کردن، (مهجور) رام کردن، مرمت کردن، نجات دادن، مجددا ادعا کردن، تقاضای مجدد
[آب و خاک] بهسازی کردن، احیا کردن
دیکشنری
احیای
اسم
reclaimتقاضای مجدد
فعل
improve, reclaim, modify, correct, rectify, alterاصلاح کردن
reclaim, repentاصلاح شدن
reclaimمجددا ادعا کردن
subsoil, cultivate, fallow, furrow, reclaim, tillخیش زدن
cultivate, fallow, furrow, reclaim, subsoil, tillخیش کشیدن
reclaimزمین بایر را دایر کردن
ترجمه آنلاین
بازپس گیری