ارزش، قیمت، بها، نرخ، با قائل شدن، قیمت گذاشتن سایر معانی: مظنه، جایزه (برای دستگیری یا کشتن)، کله گرگی، رشوه، پول چای، (مجازی) هزینه، فداکاری، تاوان، تنبیه، تقاص، قیمت گذاری کردن، (عامیانه) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، جستجو، تفحص کردن، غور وبررسی کردن، کاوش کردن سایر معانی: وارسی، بررسی، فروپژوهی، گمانه زنی، کند و کاو، فراجوی ...
پیشرفت، عمل، اقدام، روند، جریان عمل سایر معانی: (انجمن های علمی و غیره - جمع) صورت جلسه، شرح مذاکرات، ادامه، دنبال گیری، پیگیری، طرز [حقوق] سوابق امر، گردش کار، جریان دعوی (یا دادرسی یا رسید ...
اعلامیه، اعلان، اگهی، بیانیه، انتشار، ابلاغیه سایر معانی: عمل اعلام کردن، اعلام، جار [حقوق] اعلام، اعلان، اعلامیه، بیانیه
عمل، ساخت، محصول، استخراج، تولید، عمل اوری سایر معانی: فرآوری، فرورد، فراورش، دست ساخت، اثر (هنری یا ادبی)، اثر سینمایی (یا تئاتری و غیره)، فراورده، فرورده، (اقتصاد) تولید کالا و خدمات، تولی ...
تقدسزدایی [جامعهشناسی] زدودن خصایص قدسی از یک پدیده
واژههای مصوب فرهنگستان
عمق سایر معانی: گودی، بصیرت کامل، تبحر، زیادی، سنگینی، رسو یا نفوذزیاد
دستور کار، مرام، دستور، برنامه، نقشه، روش کار، پروگرام، برنامه تهیه کردن، برنامه دار کردن، برنامه نوشتن سایر معانی: برنامه ی تلویزیونی (یا سینمایی و غیره)، نمایش، در برنامه قرار دادن، برنامه ...
پیش گفتار، کلمات مقدماتی سایر معانی: اظهار(ات) مقدماتی، سخن آغازین، مقدمه، مقدماتی
تطویل [موسیقی] ایجاد مواد هارمونیک و کنترپوآنی در یک قطعه از راه شاخوبرگ دادنِ خطی ساختار بنیادی آن
محک، اثبات، نشانه، عیار، برهان، مدرک، ملاک، چرک نویس، گواه، دلیل، مقیاس خلوص الکل سایر معانی: دلیل آوری، استوانش، شاهد، فرنود، سند، مصداق، آزمون، امتحان، آزمایش، (قدیمی - بیشتر در مورد زره) ...
شکایت، پروتست، واخواست رسمی، اعتراض، اعتراض کردن، واخواست کردن سایر معانی: واخواهی، بازخواست، پرخاش، چخش، واسرنگ، (با تاکید یا اطمینان) گفتن، اصرار کردن، واسرنگیدن، تاکید کردن، بازخواست کردن ...