production
معنی
سایر معانی: فرآوری، فرورد، فراورش، دست ساخت، اثر (هنری یا ادبی)، اثر سینمایی (یا تئاتری و غیره)، فراورده، فرورده، (اقتصاد) تولید کالا و خدمات، تولیدی، وابسته به تولید، فروردی، فروردین
[حسابداری] تولید
[شیمی] تولید، فرآورى، فرورد، فراورش
[سینما] تهیه - طرز تهیه - تولید
[کامپیوتر] تولید
[برق و الکترونیک] تولید
[مهندسی گاز] تولید
[صنعت] محصول، تولید، فرآوری، ساخت
[نساجی] تولید - محصول - بهره برداری - مصنوعات
[ریاضیات] قاعده ی جایگزینی، قاعده ی تولید، دستور، زبان، قاعده ی تولید، استخراج، مصنوعات، ساخت، بهره برداری، نتیجه، تولیدی، محصول، فراورده