زیبا کردن، ارایش دادن، قشنگ شدن سایر معانی: زیبا کردن یا شدن، زیبیدن، مزین کردن یا شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترقی، کمک کردن، بالا بردن، بالا رفتن، زیاد کردن، جلو بردن، ترقی دادن سایر معانی: (در بالا رفتن به کسی) کمک کردن، بالا کشیدن، به جلو راندن، دیگران را تشویق به کمک یا جانب داری از کسی یا چیزی ...
شکاف، پیشرفت غیرمنتظره، عبورازمانع، رسوخ مظفرانه سایر معانی: پیشرفت یا کشف مهم (در علوم یا مذاکرات و غیره)، رخنه کردن (در خطوط دفاعی دشمن وغیره)، رسوخ، فرا شکافت، عبورازمانع، رسو مظفرانه، پ ...
ضرب المثل، گفته اخلاقی سایر معانی: پند و امثال، گفته، آدم یا چیز زبان زد خاص و عام، هدف تمسخر یا تحقیر، عبرت، اشاره یانگاه مختصر
تصدیق کردن، تضمین کردن، شهادت کتبی دادن، مطمئن کردن، گواهی کردن، صحت و سقم چیزی را معلوم کردن سایر معانی: (معمولا به طور کتبی) گواهی کردن، (صحت چیزی را) تضمین کردن، شهادت دادن، دیوانه اعلام ...
سرزنش کردن، عتاب کردن، گله کردن از، غرغر کردن سایر معانی: (با ملایمت) سرزنش کردن، نکوهیدن
متمدن کردن، متمدن شدن سایر معانی: متمدن کردن یا شدن، شهرا کردن، تعالی بخشیدن، تادیب کردن
موافقت کردن، جلو رفتن سایر معانی: 1- پدیدار شدن، آمدن، وارد شدن 2- ادامه یافتن یا دادن، پیشرفت داشتن، موفقیت آمیز بودن، پیشرفت کردن
1- پیشرفت کردن، جلو رفتن (در کار و غیره) 2- (از روی اتفاق) ملاقات کردن یا یافتن 3- پدیدار شدن، (عامیانه) آغاز کن !، راه بیفت !، یا الله !، راستی !
ستودن، ستایش کردن سایر معانی: تعریف کردن از، مورد ستایش قرار دادن، توصیه کردن، تایید کردن، سپردن به، (قدیمی) سلام رساندن
سهم، اعانه، همکاری و کمک، هم بخشی سایر معانی: اهدا، دادن، اعطا، بخشش، معاضدت، کمک، پیشیاره، هر چیز اهدا شده (مثل پول برای خیرات یا مقاله برای مجله و غیره)، مالیات (یا عوارض) ویژه [ریاضیات] ه ...
رد کردن، هم ستیز کردن سایر معانی: (ضد چیزی) استدلال کردن، منکر شدن، مورد جر و بحث قرار دادن، مخالفت کردن [حقوق] انکار کردن، رد کردن، مخالفت کردن، مورد تردید قرار دادن