breakthrough
معنی
شکاف، پیشرفت غیرمنتظره، عبورازمانع، رسوخ مظفرانه
سایر معانی: پیشرفت یا کشف مهم (در علوم یا مذاکرات و غیره)، رخنه کردن (در خطوط دفاعی دشمن وغیره)، رسوخ، فرا شکافت، عبورازمانع، رسو مظفرانه، پیشرفت غیرمنتظره علمی یافنی
[زمین شناسی] شکافتن، نفوذ مسیری برای تخلیه که از میان ستونهای بین اتاق های می گذرد .
[معدن] میانبر تهویه (تهویه)
[نفت] هجوم آب
سایر معانی: پیشرفت یا کشف مهم (در علوم یا مذاکرات و غیره)، رخنه کردن (در خطوط دفاعی دشمن وغیره)، رسوخ، فرا شکافت، عبورازمانع، رسو مظفرانه، پیشرفت غیرمنتظره علمی یافنی
[زمین شناسی] شکافتن، نفوذ مسیری برای تخلیه که از میان ستونهای بین اتاق های می گذرد .
[معدن] میانبر تهویه (تهویه)
[نفت] هجوم آب
دیکشنری
دستیابی به موفقیت
اسم
breakthroughپیشرفت غیرمنتظره
gap, split, slot, fracture, notch, breakthroughشکاف
breakthroughعبورازمانع
breakthroughرسوخ مظفرانه
ترجمه آنلاین
پیشرفت
مترادف
boost ، development ، discovery ، find ، finding ، gain ، hike ، improvement ، increase ، invention ، leap ، progress ، quantum leap ، rise ، step forward