breakthrough
/ˈbreɪkˌθruː/

معنی

شکاف، پیشرفت غیرمنتظره، عبورازمانع، رسوخ مظفرانه
سایر معانی: پیشرفت یا کشف مهم (در علوم یا مذاکرات و غیره)، رخنه کردن (در خطوط دفاعی دشمن وغیره)، رسوخ، فرا شکافت، عبورازمانع، رسو  مظفرانه، پیشرفت غیرمنتظره علمی یافنی
[زمین شناسی] شکافتن، نفوذ مسیری برای تخلیه که از میان ستونهای بین اتاق های می گذرد .
[معدن] میانبر تهویه (تهویه)
[نفت] هجوم آب

دیکشنری

دستیابی به موفقیت
اسم
breakthroughپیشرفت غیرمنتظره
gap, split, slot, fracture, notch, breakthroughشکاف
breakthroughعبورازمانع
breakthroughرسوخ مظفرانه

ترجمه آنلاین

پیشرفت

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.