chide
معنی
سرزنش کردن، عتاب کردن، گله کردن از، غرغر کردن
سایر معانی: (با ملایمت) سرزنش کردن، نکوهیدن
سایر معانی: (با ملایمت) سرزنش کردن، نکوهیدن
دیکشنری
چی بپوش
فعل
blame, scold, berate, snub, upbraid, chideسرزنش کردن
chideگله کردن از
expostulate, chide, blame, rebuke, reproveعتاب کردن
growl, mutter, grumble, chide, grudge, murmurغرغر کردن
ترجمه آنلاین
سرزنش کردن
مترادف
admonish ، berate ، blame ، call down ، call on the carpet ، castigate ، censure ، check ، condemn ، exprobate ، find fault ، flay ، give a hard time ، lesson ، monish ، rate ، rebuke ، reprehend ، reprimand ، reproach ، reprove ، scold ، slap on the wrist ، speak to ، take down a peg ، take down ، talk to ، tell off ، tick off ، upbraid