دستکاری کردن، رتوشه کردن سایر معانی: (عکاسی و نقاشی و غیره) رتوش کردن، رتوش، (عکس) رتوش شده، (نوشته و غیره) حک و اصلاح کردن، ویراستن، حک و اصلاح، ویراستاری، ویرایشگری، درعکاسی رتوشه کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازیابی سایر معانی: بازپس گیری، اعاده، بازآوری، بازیافت [کامپیوتر] بازیابی [آب و خاک] بازیابی
ریشه، اصل، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، عنصر، بن، بنیان، فرزند، اصول، سر چشمه، بنه، پوزه بخاک مالیدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه کن کردن، ریشه دار کردن، داد زدن سایر معانی: ریشه ی هوایی aerial ro ...
تحصیل، تعلیم، تدریس، کسب دانش سایر معانی: آموزش (در مدرسه و غیره)، شهریه، هزینه ی تحصیل، schoolfellow تدریس
تغذیه، نگهداری، معاش، اعانت سایر معانی: تاب آوری، تحمل، گذران، وسیله ی امرار معاش، خوراک
تصدیق کردن، شهادت دادن، گواهی دادن سایر معانی: شاهد شدن (به ویژه در دادگاه)، گواه چیزی بودن، حاکی بودن، دلالت کردن، دال بر چیزی بودن، نشان دادن [حقوق] گواهی دادن، سوگند خوردن ...
علمی، نظری سایر معانی: نگره ای، دیدمانی، تئوریک، وابسته به یا از نظر تئوری [ریاضیات] نظری، کلی، فرضی، نظریه، نگرش، تئوریک، نگره ای [آب و خاک] نظری
ابتذال، چیزی که پر واضح است سایر معانی: اظهار واضح و مبرهن، بدیهی، بی نیاز به گفتن
صدای شیپور، خال حکم، ادم خوب، مغلوب ساختن پیشی جستن، خالاتو بازی کردن سایر معانی: (برخی بازی های ورق) خال آتو، برتری یا نیروی اندوخته شده برای روز مبادا، (مجازی) ورق برنده، عامل برنده، مثمرث ...
بی اجازه، غیرمجاز [حقوق] فضولی، بی اجازه، غیر مجاز [ریاضیات] غیر مجاز
مسلم، بدون شک، بدون تردید سایر معانی: بی شک، بی تردید، محرز، بی چون و چرا
[زمین شناسی] تا نشدنی [آمار] تا نشدنی