theoretical
معنی
علمی، نظری
سایر معانی: نگره ای، دیدمانی، تئوریک، وابسته به یا از نظر تئوری
[ریاضیات] نظری، کلی، فرضی، نظریه، نگرش، تئوریک، نگره ای
[آب و خاک] نظری
سایر معانی: نگره ای، دیدمانی، تئوریک، وابسته به یا از نظر تئوری
[ریاضیات] نظری، کلی، فرضی، نظریه، نگرش، تئوریک، نگره ای
[آب و خاک] نظری
دیکشنری
نظری
صفت
theoretical, theoretic, visionaryنظری
scientific, theoretical, theoretic, methodicalعلمی
ترجمه آنلاین
نظری
مترادف
abstract ، academic ، analytical ، as a premise ، assumed ، codified ، conjectural ، contingent ، formalistic ، formularized ، general ، ideal ، idealized ، ideational ، ideological ، imaginative ، impractical ، in the abstract ، in theory ، instanced ، intellectual ، logical ، metaphysical ، notional ، on paper ، pedantic ، philosophical ، postulated ، presumed ، problematical ، pure ، quixotic ، speculative ، suppositional ، tentative ، transcendent ، transcendental ، unearthly ، unproved ، unsubstantiated ، vague