انحراف [روانشناسی] رفتار، بهویژه رفتار جنسی ناهنجار یا نامقبول یا ممنوع در یک فرهنگ
واژههای مصوب فرهنگستان
انحراف، بدراهی، انحراف جنسی یا اخلاقی سایر معانی: انحراف جنسی، کژراهی جنسی، گمراهی، ضلالت، تباهی (روحی و فکری)، نابهنجاری، تحریف، واتگشت [بهداشت] کژراهی جنسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهانی، سب، فحش دادن، بد بکار بردن، بد استعمال کردن، سو استفاده کردن از، بدرفتاری کردن نسبت به، به زنی تجاوز کردن، ننگین کردن، ب ...
فساد، رشوه خوارى، تباهى
تحریف، اعوجاج سایر معانی: کژدیسی، کج و کولگی، کژریختی، از ریخت افتادگی، واپیچش، قلب، کجواجی، هرچیز تحریف شده، کژدیسه، مقلوب، معوج، (روان کاوی) خواب پالایی، کژاندیشی [حسابداری] تحریف [سینما] ...
نا پاکی، نا درستی، ناراستی، بی دیانتی سایر معانی: بی امانتی (واروی: probity)
سوء استعمال، استعمال بیجا، اسناد غلط سایر معانی: استعمال بیجا، اسناد غلط، سوء استعمال [حقوق] سوء استفاده (از وجوه یا اموال)، کاربرد غلط
اختلاس، دستبرد، حیف و میل [حسابداری] استفاده نادرست [حقوق] سوء استفاده (از وجوه)، اختلاس
سقط جنین، حادثه ناگوار، سقط جنین غیر عمدی، بینتیجگی سایر معانی: بچه انداختن (خود به خود یا به طور طبیعی - با عمدا بچه انداختن یا abortion فرق دارد)، افکانه شدگی، افکانگی، ناکامی، بدرسانی، (م ...
سوء استعمال، بدکار بردن سایر معانی: (واژه) کاربرد غلط، استعمال غلط، بد کاربرد، سوکاربرد
سوء استفاده، بد رفتاری، بد بکار بردن سایر معانی: غلط استعمال کردن، نابجا بکار بردن، سواستفاده کردن، استفاده ی نابجا کردن، سوکاربرد، بدکاربرد، کاربرد غلط، استعمال نادرست، حیف و میل ...
قلبی، ناسرگی، بدلی، نادرستی، حرامزادگی