چکیده، جریان، شهد، شیره، لجن، بستر دریا، لای، رسوخ، لجن زار، جاری، بیرون دادن، اهسته جریان یافتن، تراوش کردن، چکیدن سایر معانی: گل آبکی، شلکا، خره، تراویدن، آهسته جریان داشتن (مانند خون نیمه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لجن زیستزاد [زمینشناسی] لجن آلی که مستقیما براثر فعالیتهای کاراندامشناختی جانداران به وجود میآید
واژههای مصوب فرهنگستان
خمر، مشروب الکلی، مست کردن سایر معانی: مشروب الکلی (به ویژه از نوع بد)، عرق سگی، در نوشیدن زیاده روی کردن، زیاده روی در نوشیدن، سیاه مستی، مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
[زمین شناسی] گلهای آهکی گلها و لجنهای بسیار ریز دانه با ترکیب کربناته که محصول عمل موجودات زنده هستند
گل و لای آهکی (که کف یک سوم دریاهای جهان در عمق بین 2000 تا 4000 متر را می پوشاند و قسمت عمده ی آن از بقایای صدف روزنه داران تشکیل شده است)، گل و لای گلوبی ژرین ها، گل و لای روزن داران
(خودمانی)، وراجی، صحبت خودمانی، صحبت خودمانی کردن
چرت کوتاه، خواب سبک وکوتاه، چرت زدن سایر معانی: خواب کوتاه، چرت، قیلوله، چاشتخواب، خواب نیمروز، چرت روی صندلی
چرت، چرت زدن سایر معانی: چرت زدن (معمولا با: away)، پینگی زدن، به خواب کوتاه یا پراضطراب فرورفتن، نیمه خواب بودن، و سن، خواب کوتاه یا سطحی، پینکی، چرت زدن باoff [کاراته] دوزو - خواهش کردن . ...
میگسار، دوران مستی، معتاد به شراب، مست، خنگ، خورده، سرمست، مخمور، لول، نشئه شده سایر معانی: پاتیل، گلست، طافح، تحت تاثیر احساسات، سرخوش، آدم مست، دایم الخمر، الکلی، میخواره، عرق خور، اسم مفع ...
ریزش، اضافه، تظاهر، فوران، جریان بزور سایر معانی: برون تراوی، برون شارندگی، برون ریزش، (نگارش یا سخن - بیان پر احساس و بی پروا) سرشارگویی، سرشار نویسی، برون ریزی احساسات، (پزشکی - ریزش خون و ...
خارج کردن، بیرون دادن، بیرون ریختن، انتشار نور منتشر کردن سایر معانی: (به بیرون فرستادن یا ریختن) برون فرست کردن، گسیلیدن، صادر کردن، دفع کردن، گسیلش کردن، (بیرون) دادن، ساطع کردن، (در اثر ت ...
افشاندن، تراوش کردن، بیرون آمدن سایر معانی: (از سوراخ یا بریدگی به بیرون تراویدن مثل عرق بدن) تراویدن، ترشح کردن، اشپیختن، تراواندن، (بو) متصاعد کردن، (بو) دادن، فرایاز کردن، ساطع کردن، از خ ...