معنی

چکیده، جریان، شهد، شیره، لجن، بستر دریا، لای، رسوخ، لجن زار، جاری، بیرون دادن، اهسته جریان یافتن، تراوش کردن، چکیدن
سایر معانی: گل آبکی، شلکا، خره، تراویدن، آهسته جریان داشتن (مانند خون نیمه لخته یا گل و لای)، پس دادن، زهیدن، (مجازی) آهسته بیرون دادن یا آمدن، عیان شدن یا کردن، (جوشانده ی پوست بلوط و سماق و غیره که در دباغی کار برد دارد) مایع دباغی، ریزش یا جریان آهسته (مانند خونریزی آهسته یا جریان گل و لای) تراوش، زهش، گل ته دریا یا رودخانه و غیره، زهاب، زمین پوشیده از گل و لای، باتلاق، گلزار، رسو
[عمران و معماری] لجن - رسوب لجنی - لجنزایی
[زمین شناسی] لجن، رسوب لجنی
[معدن] اووز (زمین شناسی عمومی)
[آب و خاک] کند رودخانه،نشت،مردابه

دیکشنری

عجله کن
اسم
sludge, mud, silt, slush, slob, oozeلجن
oozeبستر دریا
ooze, bog, morass, marsh, sloughلجن زار
silt, sludge, sediment, oozeلای
abstract, tabloid, oozeچکیده
sap, juice, syrup, molasses, extract, oozeشیره
nectar, honey, ambrosia, molasses, oozeشهد
current, flow, stream, course, going, oozeجریان
ooze, pourer, sister-in-lawجاری
seepage, sink, seep, ooze, transfusion, transudationرسوخ
فعل
drip, trickle, drop, ooze, abstract, dribbleچکیدن
bilge, ooze, exude, infiltrate, leak, osmoseتراوش کردن
oozeاهسته جریان یافتن
give out, give off, exhale, emit, evolve, oozeبیرون دادن

ترجمه آنلاین

تراوش کردن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.