نام، شهرت، سر بلندی، اوازه، سابقه، معروفیت، علم کردن، مشهور کردن سایر معانی: ناموری، نیکنامی، بهنامی، آوازه، خوش نامی، نامداری، نام آوری، بلندآوازگی، سرشناسی، (قدیمی) شایعه، زبانزد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معین، مقرر، ثابت، پا بر جا، جایگیر، مقطوع، ماندنی سایر معانی: محکم، بی حرکت (در برابر: شل یا لق)، معین و بی نوسان، هاژه، برجا، استوار، راسخ، (هم سرعت با چرخش زمین به دور خود) زمین ایستا (geo ...
پرواز، مسافرت هوایی، پرواز کننده، بال و پر زن، بسرعت گذرنده، سریع السیر، پردار، قابل پرواز سایر معانی: تند، سریع، پرواز مانند، کوتاه و پرشتاب، سرپایی، اضطراری، تندواکنشی، ضربتی، تندکنشی، پرن ...
بخاک سپاری، مراسم تشییع جنازه، مراسم دفن، مجلس ترحیموتذکر، دفنی، وابسته به تشییع جنازه، وابسته به ایین تشییع جنازه سایر معانی: (مراسم ختم و به خاک سپاری) خاک سپاری، کفن و دفن، آیین سوگواری، ...
جریان، رفتن، عزیمت، گام، وضع زمین، وضع جاده، زمین جاده، پهنای پله، مشی زندگی، رایج، جاری، سایر، موجود سایر معانی: - رو، وضعیت، شرایط (راه رفتن و پیشرفت کردن)، موفق، با رونق، معمول، متعارف، پ ...
بزرگ نمایی، پر طمطراقی سایر معانی: پر طمطراقی، بزرگ نمایی [روانپزشکی] بزرگ منشی
رادار زمیننفوذ [زمینشناسی] ژئوفیزیک] وسیلهای برای بررسی لایههای کمعمق زمین با امواج الکترومغناطیسی، معمولا در بازۀ بسامدی 10 تا 1000 مگاهرتز [نظامی] راداری که ب ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شدت، سختی، اشکال، سفتی، دشواری سایر معانی: سنگدلی (رجوع شود به: hard) [شیمی] سختی [عمران و معماری] سختی [برق و الکترونیک] سختی 1. توانایی نفوذ پرتوهای ایکس. هر چه طول موج کوتاهتر باشد، پرتو ...
درستی، امانت، صداقت، جلال، قدوسیت، درستکاری، دیانت، راستکاری، قابلیت امین سایر معانی: دست و دل پاکی، پاکدستی، راستگویی، بی شیله پیلگی، رکی، (در اصل) شرف، شرافت، آبرو، والایی، فربودی، بابکی، ...
جبر، سکون، قوه جبری، ناکاری سایر معانی: (فیزیک: تمایل ماده به حفظ وضع حرکتی خود یعنی ماده ی ساکن می خواهد ساکن بماند و ماده ی در حرکت می خواهد در همان جهت قبلی حرکت کند مگر آنکه تحت تاءثیر ن ...
سخت، سنگ دل، نرم نشدنی، بی شفقت، تسلیم نشدنی سایر معانی: سخت دل، بی گذشت، بیرحم، یکدنده، سمج، بی امان، تغییر ندادنی
تحقیق، رسیدگی، باز جویی، سراغ، خبر گیری، جستار، پرس و جو، استعلام، پرسش، استفسار، سئوال سایر معانی: آگه خواست، پرسه، بررسی، پژوهش، جستجو، کندوکاو [حسابداری] درخواست ؛ سفارش [کامپیوتر] درخواس ...