فضول، دارای شامه تیز سایر معانی: (در کار دیگران) کنجکاو، nosey دارای شامه تیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(عامیانه) آدم فضول، آدم کنجکاو، فضولباشی
(شاخه ای از زمین شناسی که اجزای کره ی زمین و لایه های آن و اندوخته های معدنی آن را مورد شناسایی قرار می دهد) زمین بازبینی، رسوب شناسی، خاره شناسی، زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین [زم ...
یک هجایی سایر معانی: تک هجایی (در برابر: چندهجایی polysyllabic)، متشکل از واژه های تک هجایی [ریاضیات] تک هجایی
رجوع شود به: monoclinic، رجوع شود به: monosymmetrical) zygomorphic هم می گویند)
[زمین شناسی] کانی شناسی مترادفی منسوخ برای mineralogy.
خیره چشم، بیشرمانه، بی ربط، گستاخ سایر معانی: نامربوط، ناوابسته، ناوارد، پررو، پیش جواب، جسور، گستاخانه، بی ادبانه، جسورانه [حقوق] نامربوط، بی ربط
پی جو، کنجاو سایر معانی: کنجکاو، مشتاق پرسش و یادگیری، آموزخواه، آموزدوست، پرسان، فضول
فضول، ناخوانده، سرزده، فضولانه، بزور داخل شونده، فرو رونده سایر معانی: مزاحم، مخل، مداخله آمیز، (زمین شناسی) گدازه رانی شده، گدازه رانده، سرزده اینده، ناخوانده وارد شونده [زمین شناسی] نفوذی ...
وابسته به کندوکاو، تحقیقی، بازجویانه، جستجوگرانه (investigatory هم می گویند)، مبنی بر رسیدگی، باز جو ینده
مزاحم، فضول سایر معانی: تحمیل گر، سر بار، سر خر، خود نما، خود نمایانه، جلف
(به طور ناخوشایند) کنجکاو، فضول، کنجکاوانه، کاوش کننده