intrusive
/ˌɪnˈtruːsɪv/

معنی

فضول، ناخوانده، سرزده، فضولانه، بزور داخل شونده، فرو رونده
سایر معانی: مزاحم، مخل، مداخله آمیز، (زمین شناسی) گدازه رانی شده، گدازه رانده، سرزده اینده، ناخوانده وارد شونده
[زمین شناسی] نفوذی این اصطلاح برای مجموعه ای از سنگها بکار می رود که عمدتا آذرین بوده و در درون سنگهای قدیمی تر نفوذ کرده اند. توده های نفوذی معمولا بر اساس اندازه، شکل و ارتباط هندسی آنها با سنگهای اطراف طبقه بندی می شوند.

دیکشنری

سرزده
صفت
intrusive, suddenسرزده
uninvited, intrusive, forbidding, uncalled-forناخوانده
intrusive, officious, curious, obtrusiveفضول
intrusive, officiousفضولانه
intrusiveبزور داخل شونده
intrusiveفرو رونده

ترجمه آنلاین

سرزده

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.