inquisitive
معنی
پی جو، کنجاو
سایر معانی: کنجکاو، مشتاق پرسش و یادگیری، آموزخواه، آموزدوست، پرسان، فضول
سایر معانی: کنجکاو، مشتاق پرسش و یادگیری، آموزخواه، آموزدوست، پرسان، فضول
دیکشنری
کنجاو
صفت
inquisitiveپی جو
inquisitiveکنجاو
ترجمه آنلاین
کنجکاو
مترادف
analytical ، big eyed ، challenging ، forward ، impertinent ، inquiring ، inquisitorial ، interested ، intrusive ، investigative ، meddlesome ، meddling ، nosy ، peering ، personal ، poking ، presumptuous ، probing ، prying ، questioning ، scrutinizing ، searching ، sifting ، snooping ، speculative