معنی
فضول، دارای شامه تیز
سایر معانی: (در کار دیگران) کنجکاو، nosey دارای شامه تیز
سایر معانی: (در کار دیگران) کنجکاو، nosey دارای شامه تیز
دیکشنری
گره خورده
اسم
voyeur, pry, nosy, blab, prier, intruderفضول
صفت
nosy, noseyدارای شامه تیز
ترجمه آنلاین
فضول
مترادف
eavesdropping ، inquisitive ، inquisitorial ، inquisitory ، interested ، interfering ، intermeddling ، intrusive ، meddlesome ، personal ، searching ، snooping ، snoopy