جمع شده، دشوار، بر امده، گره دار، منگوله دار، ازدحام کرده، کلاله دار سایر معانی: پیچیده، غامض، پرجزئیات، بسته شده یا محکم شده با گره، گره زده، پر گره، قلمبه دار، گیردار، گیرکرده، گوریده، دره ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نحیف سایر معانی: دراز و لاغر، استخوانی و بلند، بلند و باریک، لندوک، درازناک، لق لقو، (گیسو) صاف و شل (بی فر و بی حالت)، (چمن و غیره) کم پشت، تنک، لاغر، خمیده، خمار
طناب، خام، کمند، طناب خفت دار، کمند انداختن سایر معانی: لویشه، نهنگ، پالاهنگ، شولان [کامپیوتر] کمند- ابزار انتخاب که معمولاً در برنامههای نقاشی وجود دارد . شکل آن مانند طناب قلابداری است و ه ...
دیرتر، بعدا، بعد(ها)، آخر، آخری، دومی، عقب تر، اخیرالذکر
عضو مهم (باشگاه یا اجتماع)، شمع محفل، چشم و چراغ
خمیرمایه، ماده ای که خمیر را ور می آورد، ورآور (leavening agent هم می گویند) [صنایع غذایی] ور آمدن : بالا آمدن خمیر بر اثر تخمیر. میکرو ارگانیسم عامل ساکارومایسس سرویزیه است.
فرهنگ، واژه نامه، قاموس، کتاب لغت، لغت نامه، دیکسیونر سایر معانی: سابقه، تاریخ، فهرست اعمال یا رویدادها، واژه نامه (به ویژه فرهنگ یک زبان باستانی)، ویژه واژگان (لغت های رشته یا علم بخصوص)، ف ...
وافر، سخی، روشن فکر، ازاده، زیاد، دارای سعه نظر، نظر بلند، جالب توجه، ازادی خواه، معتدل سایر معانی: وابسته به علوم انسانی، گشاده دست، سخاوتمند، دست و دل باز، دهشگر، فراوان، (تفسیر یا ترجمه) ...
محلی، موضعی، مکانی، محدود بیک محل، مقامی سایر معانی: بودگاهی، باریک بینانه، تنگ نظرانه، کوته فکرانه، محدود، جاهلانه، کرانمند(انه) (در برابر: گسترده اندیشانه)، (پزشکی) موضعی، ویژگاهی، (ترن و ...
جرح، ضرب وشتم سایر معانی: (حقوق) ضرب و شتم، (حقوق) ناقص العضو کردن
ساختمان، دستگاه، ماشین، مکانیزم، طرز کار، اجزاء متشکله چیزی، اجزاء و عوامل مکانیکی سایر معانی: مکانیسم، ساخت کار، ساز و کار، نظام، دهناد، جنبه فنی یا مکانیکی [شیمی] مکانیسم، ساخت کار، ساز و ...
تاریخچه، یادداشت، خاطره، شرح حال سایر معانی: (جمع) رویدادنامه، شرح وقایع، زندگی نامه، زیست نامه (به ویژه اگر توسط یکی از اقربای شخص نوشته شده باشد)، کارنامه(ی زندگی)، تذکره، (جمع) خود زیست ن ...