memoir
معنی
تاریخچه، یادداشت، خاطره، شرح حال
سایر معانی: (جمع) رویدادنامه، شرح وقایع، زندگی نامه، زیست نامه (به ویژه اگر توسط یکی از اقربای شخص نوشته شده باشد)، کارنامه(ی زندگی)، تذکره، (جمع) خود زیست نامه، (کتبی) خاطرات، یادنامه، (جمع) صورتجلسه (به ویژه صورتجلسه و شرح بحث ها در انجمن های حرفه ای و علمی)، سرگذشت
سایر معانی: (جمع) رویدادنامه، شرح وقایع، زندگی نامه، زیست نامه (به ویژه اگر توسط یکی از اقربای شخص نوشته شده باشد)، کارنامه(ی زندگی)، تذکره، (جمع) خود زیست نامه، (کتبی) خاطرات، یادنامه، (جمع) صورتجلسه (به ویژه صورتجلسه و شرح بحث ها در انجمن های حرفه ای و علمی)، سرگذشت
دیکشنری
خاطرات
اسم
note, memo, memorandum, record, notation, memoirیادداشت
memory, recollection, reminiscence, memoir, impression, thoughtخاطره
memoirشرح حال
history, annals, record, chronicle, case history, memoirتاریخچه
ترجمه آنلاین
خاطرات
مترادف
account ، anecdote ، annal ، autobiography ، bio ، biography ، chronicle ، confessions ، diary ، discourse ، dissertation ، essay ، journal ، life ، life story ، memory ، monograph ، narrative ، note ، recollection ، register ، reminiscence ، thesis ، tractate ، transactions ، treatise ، vita