متحرک، سیار، گردنده، گردشی سایر معانی: قادر به راه رفتن (در مقابل بستری و غیره)، سرپا، (حقوق) تغییرپذیر، فسخ پذیر، وابسته به رهروی، برای راه رفتن، جنبنده، جابه جا شدنی [بهداشت] سرپایی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] مته چکشی سنگین [زمین شناسی] مته چکشی سنگین [معدن] کوهبر (معادن زیرزمینی) - پایهگیردار (چالزنی)
سر گردان، اواره، غریب، دربدر، بی خانمان، بی مسکن، خانه بدوش، بی مکان و منزل سایر معانی: بی کاشانه، آواره
غوغا، خانه متحرک، قابل تحرک، قابل حرکت، متحرک، سیار سایر معانی: جنبا، چمان (آنچه که خود حرکت می کند یا می توان آن را حرکت داد)، روان (مانند جیوه)، سیال، دگرگونی پذیر، متغیر، زود گرد، (وابسته ...
عیار، دزد دریایی، ولگرد خانه بدوش سایر معانی: (انسان یا وسیله) سیار، گردنده، گشتگر، پرسه زننده، (تیر اندازی با کمان) هدف، آماج، (قدیمی)، (کسی که ماشین فتیله کردن پشم یا پنبه را به کار می اند ...
بیگانه، غریب، اجنبی سایر معانی: غریبه، خارجی، برون مرزی، در غربت، ناآشنا، نامانوس، نامحرم، بیگانه کردن
ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش، خانه بدوش، بی کاره، ولگردی کردن سایر معانی: سرگردان، آواره، عیار، دوره گرد، رذل
سرگردان، دربدر، اوباش، ادم اواره و ولگرد، سر گردان سایر معانی: ولگرد، عیار، عیاروار، دایما در حرکت، بی خانمان، خانه بدوش، آواره
سالک، مسافر پیاده، عابر، رهرو، رهنورد سایر معانی: رهرو، رهنورد، سالک، مسافر پیاده