ambulatory
/ˈæmbjələˌtɔːri/

معنی

متحرک، سیار، گردنده، گردشی
سایر معانی: قادر به راه رفتن (در مقابل بستری و غیره)، سرپا، (حقوق) تغییرپذیر، فسخ پذیر، وابسته به رهروی، برای راه رفتن، جنبنده، جابه جا شدنی
[بهداشت] سرپایی

دیکشنری

آمبولانس
صفت
mobile, itinerant, moving, ambulatory, wandering, ambulantسیار
moving, mobile, movable, ambulatory, ambulant, versatileمتحرک
ambulatory, rotatoryگردشی
rotary, swivel, revolving, rotative, ambulant, ambulatoryگردنده

ترجمه آنلاین

سرپایی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.