معنی

ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش، خانه بدوش، بی کاره، ولگردی کردن
سایر معانی: سرگردان، آواره، عیار، دوره گرد، رذل

دیکشنری

وگاباند
اسم
nomad, vagabond, wandererخانه بدوش
stray, tramp, vagabond, hooligan, rambler, larrikinولگرد
outcast, vagabond, vagrant, mendicantدربدر
crook, swindler, vagabondخزپوش
rounder, parasite, sponge, sponger, drone, vagabondطفیلی
idler, vagabond, do-nothingبیکاره
فعل
gallivant, hull, loaf, lout, mooch, vagabondولگردی کردن
صفت
vagabond, homelessخانه بدوش
inactive, vagabond, do-nothingبی کاره

ترجمه آنلاین

ولگرد

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.