شارش فشاری [مهندسی بسپار - تایر] شارش ناشی از وارد آوردن فشار بر مایع که در آن، برخلاف شارش غژکی (drag flow)، مرزهای سیال ثابت است و حرکت نمیکند |||متـ . جریان فشاری ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شارش فشاری [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] شارش ناشی از وارد آوردن فشار بر مایع که در آن، برخلاف شارش غژکی (drag flow)، مرزهای سیال ثابت است و حرکت نمیکند |||متـ . جریان فشاری ...
باز داشتن، جلو گیری کردن، مانع شدن، منع کردن، ممانعت کردن، پیش گیری کردن سایر معانی: (معمولا با:from) جلوگیری کردن، ممانعت به عمل آوردن، نگذاشتن، (مهجور) پیشدستی کردن، قبلا انجام دادن [حقوق] ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکار، صید، نخجیر، قربانی، دستخوش، دستخوش ساختن، طعمه کردن، صید کردن سایر معانی: (حیوانی که توسط حیوان دیگر شکار شود) فریسه، طعمه، چشته، مسته، (جانور) شکارگر، درنده، چشته خوار، طعمه جو، (انسا ...
ارزش، قیمت، بها، نرخ، با قائل شدن، قیمت گذاشتن سایر معانی: مظنه، جایزه (برای دستگیری یا کشتن)، کله گرگی، رشوه، پول چای، (مجازی) هزینه، فداکاری، تاوان، تنبیه، تقاص، قیمت گذاری کردن، (عامیانه) ...
حبس، زندان، محبس، زندان کردن سایر معانی: بندیخانه، وابسته به زندان [حقوق] زندان، محبس
اعلان کردن، جار زدن، قبلا اعلام کردن، علنا اظهار داشتن سایر معانی: اعلام کردن، (ماهیت) نشان دادن، گواه بودن، (نادر) با صدور اعلامیه تبعید یا ممنوع کردن
شگفتی، اعجوبه، چیز غیر عادی، بسیار زیرک سایر معانی: نابغه، چمراس، فرهمند، هرچیز معجزه آسا یا شگفت انگیز، (جمع) عجایب [کامپیوتر] اعجوبه، پرادیجی - سرویس قابل دسترس و آماده برای کاربران کامپیو ...
دستور کار، مرام، دستور، برنامه، نقشه، روش کار، پروگرام، برنامه تهیه کردن، برنامه دار کردن، برنامه نوشتن سایر معانی: برنامه ی تلویزیونی (یا سینمایی و غیره)، نمایش، در برنامه قرار دادن، برنامه ...
پیشرفت کردن، موفق شدن، رونق یافتن، کامکار شدن، کامیاب شدن سایر معانی: رونق داشتن (یا گرفتن)، شکوفان شدن، بهروز شدن، موفق شدن (یا بودن)
گوناگون، متلون، شکل پذیر سایر معانی: (p بزرگ) وابسته به یا همانند پروتیوس (proteus)، (زیست شناسی) پروتیان (که از اثر آب یا آنزیم یا اسید بر پروتئین ها به وجود می آیند)، شبیه proteus، متغیر ...
ادعا، اعتراض، اظهار جدی، واخواهی سایر معانی: اظهار موکد، فاشگویی، اصرار، واسرنگش، تصریح