عمل، ساخت، محصول، استخراج، تولید، عمل اوری سایر معانی: فرآوری، فرورد، فراورش، دست ساخت، اثر (هنری یا ادبی)، اثر سینمایی (یا تئاتری و غیره)، فراورده، فرورده، (اقتصاد) تولید کالا و خدمات، تولی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فساد، پوسیدگی، گندیدگی سایر معانی: putrescencty گندیدگی
عود، باز گشت، بازگشت به، تکرار جنایات سایر معانی: (به ویژه در مورد تبهکاری یا اعتیاد و غیره) بازگشت، پس روش، رجعت
تر و تازگی
رنسانس سایر معانی: (r بزرگ) رنسانس، دوره ی باززایی علم و هنر در اروپا، باززایش، تولد مجدد، باززاد، نوزایی، دوره تجدد ادبی و فرهنگی
تجدید، تکرار، بازنوکنی سایر معانی: تمدید، درازانش، ازسرگیری، بازآغاز، هر چیز تجدید یا بازآغاز شده [عمران و معماری] نوسازی [ریاضیات] تجدید، تکرار [آمار] تجدید
تملک ثانوی سایر معانی: تملک ثانوی
شروع، تجدید، ادامه، باز یافت، از سر گیری سایر معانی: دنبال گیری، بازگیری
احیا، بهوش اوری سایر معانی: احیا، بهوش اوری
بازیابی سایر معانی: بازپس گیری، اعاده، بازآوری، بازیافت [کامپیوتر] بازیابی [آب و خاک] بازیابی
تجدید حیات سایر معانی: تجدید حیات
تقویت، تجدید، تمدید، احیا، استقرار مجدد سایر معانی: نوجانی، جان تازه، نیروی تازه، تجدید قوا، تجدید حیات، رواج مجدد، نورواجی، از نو باب شدن، جانبخشی، نوشکوفی، جلسه ی مذهبی، گردهمایی دینی، (حق ...