putrescence
/pjuːˈtresns/

معنی

فساد، پوسیدگی، گندیدگی
سایر معانی: putrescencty گندیدگی

دیکشنری

پرخوری
اسم
putrefaction, sepsis, putrescence, putridityگندیدگی
corruption, decadence, depravity, decay, immorality, putrescenceفساد
decay, rottenness, putrefaction, putrescenceپوسیدگی

ترجمه آنلاین

پوسیدگی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.