معنی

تقویت، تجدید، تمدید، احیا، استقرار مجدد
سایر معانی: نوجانی، جان تازه، نیروی تازه، تجدید قوا، تجدید حیات، رواج مجدد، نورواجی، از نو باب شدن، جانبخشی، نوشکوفی، جلسه ی مذهبی، گردهمایی دینی، (حقوق) تجدید اعتبار یا قانونی بودن، تایید حکم دادگاه

دیکشنری

احیای
اسم
resuscitation, revival, reduction, reclamation, resurrection, vigilاحیا
renewal, restoration, revival, resumption, repeat, repetitionتجدید
reinforcement, amplification, support, consolidation, augmentation, revivalتقویت
reintegration, restoration, revivalاستقرار مجدد
extension, holdover, continuation, prorogation, protraction, revivalتمدید

ترجمه آنلاین

احیای

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.