ضمیمه، ضمیمه کتاب، ذیل نامه سایر معانی: پی نوشت، پس نوشت، یادداشت الحاقی اخر نامه یا کتاب، ضمیمه کتاب مخفف ان، p است [کامپیوتر] پست اسکریپت - پست اسکربیت زبان برنامه نویسی برای کنترل چاپگر ه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با تکبر راه رفتن، جفتک زدن، خرامیدن، سوار اسب چموش شدن، روی دو پا بلند شدن سایر معانی: چمیدن، لبخیدن، گرازیدن، مچیدن، چامیدان، جولان دادن، (اسب - به ویژه هنگام راه رفتن) روی دوپا بلند شدن، ل ...
مضطرب، بی قرار، بی آرام سایر معانی: پر تکان، ناراحت، پرالتهاب، ناآرام، بی تاب، بی شکیب، پویا، ماجراجو، لگام شکن، فعال، اهل عمل، ناراضی، تغییر طلب
ریشه، اصل، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، عنصر، بن، بنیان، فرزند، اصول، سر چشمه، بنه، پوزه بخاک مالیدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه کن کردن، ریشه دار کردن، داد زدن سایر معانی: ریشه ی هوایی aerial ro ...
مقدمات، علوم مقدماتی، چیز بدوی سایر معانی: (معمولا جمع) مبادی اولیه، اصول، آساها، بیخ ها، پایه ها، بنیادها، (معمولا جمع) سرآغاز، شکل اولیه، حالت تکامل نیافته ی هر چیز، ناگوالی، درجمع مقدمات، ...
اجتناب، طفره روی، طفره زن، طفره رو، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن، طفره زدن، طفره رفتن، عدول کردن سایر معانی: (از زیر بار مسئولیت و وظیفه و غیره) دررفتن، شانه خالی ک ...
پیاده رو سایر معانی: پیاده رو [عمران و معماری] پیاده رو
جا، وضع، حالت، موقعیت، وضعیت، حال، شغل، موقع سایر معانی: ایستار، جایمندی، چگونی، گذارد، بودش، مسئله، دشواری، بحران، وضع بد، کار، محل، جایگاه، مکان، بودگاه، اوضاع، شرایط، اوضاع و احوال، جایگز ...
گروه، دسته، ادم بی بند و بار، دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئولیت فرار کردن سایر معانی: کمین کردن، مخفیانه اقدام کردن، پاورچین رفتن، (انگلیس) از زیر کار در رفتن، تن به کار ندادن، خود را به مریضی ...
نگاه دزدکی، گام های دزدکی، پوست بره تودلی، حرکت دزدکی، نظر چشمی، نوزاد زود رس، سقط شده، لاغر سایر معانی: (از ترس یا گناه و غیره) یواش رفتن، دزدکی گام برداشتن، ورمالیدن، جیم شدن، (پستانداران) ...
صرف کردن، خرج کردن، تمام شدن، صرف شدن، سودن سایر معانی: به پایان رساندن، تمام کردن، مصرف کردن، گساردن، تحلیل رفتن، فدا کردن، (پول) خرج کردن، (وقت) صرف کردن، گذراندن، سپری کردن، (پول یا وقت) ...
میخکش چکشی [حملونقل ریلی] اهرمی گُوهدار برای بیرون کشیدن میخ پابندی که با میخکش میلهای قابل بیرون کشیدن نیست ...
واژههای مصوب فرهنگستان