shirk
معنی
اجتناب، طفره روی، طفره زن، طفره رو، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن، طفره زدن، طفره رفتن، عدول کردن
سایر معانی: (از زیر بار مسئولیت و وظیفه و غیره) دررفتن، شانه خالی کردن، کوتاهی کردن
سایر معانی: (از زیر بار مسئولیت و وظیفه و غیره) دررفتن، شانه خالی کردن، کوتاهی کردن
دیکشنری
بی اعتنایی
اسم
avoidance, shirk, elusionاجتناب
shuffler, dodger, hedger, shirk, slacker, truantطفره رو
subterfuge, evasion, avoidance, dodgery, elusion, shirkطفره روی
dodger, slacker, shirkطفره زن
فعل
shirk, shrinkشانه خالی کردن از
dodge, evade, elude, avoid, shirk, jinkطفره رفتن
shirkروی گرداندن از
wriggle, evade, dally, dodge, elude, shirkطفره زدن
avoid, back out, backtrack, deviate, dodge, shirkعدول کردن
shirkاز زیر کاری در رفتن
ترجمه آنلاین
شرک کردن
مترادف
bypass ، cheat ، creep ، dodge ، dog ، duck ، elude ، eschew ، evade ، fence ، get around ، goldbrick ، lie down on job ، lurk ، malinger ، parry ، pussyfoot ، quit ، shuffle off ، shun ، sidestep ، skulk ، slack ، slink ، slip ، slough off ، snake ، sneak ، steal