سیلان، سیال سایر معانی: روان، سلیس، جاری، پیوسته، موج زننده، ژولیده، فراوان [نساجی] روان - جاری - سیال [نفت] جریان طبیعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] آب جاری [زمین شناسی] آب جاری
[نفت] نفت دمیده [نفت] فوران
[آب و خاک] چشمه دوره ای
[پلیمر] جریان آزاد
فراوان، وافر، بسیار سایر معانی: سرشار، غنی، ثروتمند، پرنعمت
کاری، فعال، کنشی، معلوم، کنشگر، ساعی، دایر، حاضر بخدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار سایر معانی: قادر به عمل، حاضر به خدمت، موثر، کنا، فعالانه، پر جنب و جوش، جدی، پرتکاپو، پویا، سریع ال ...
چاه ارتزین سایر معانی: چاه آرتزین، چاه خودجوش، چاه جوشا، چاه فواره ای [عمران و معماری] چاه آرتزین [زمین شناسی] چاه آرتزین چاهی که در آن سطح آب بالاتر از سطحی که چاه به آب رسیده، قرار می گیرد ...
لبریز، مماس با سطح اب، سرگردان بر روی امواج دریا سایر معانی: شناور (بر روی آب)، غوطه ور، سیل زده، آب گرفته، (مجازی) پر از، مملو، کمی بالاتر از سطح آب (به طوری که امواج و مد دریا از روی آن رد ...
باد کرده، موج مانند سایر معانی: بیلون (آمیزه ای که در ساختن برخی سکه ها به کار می رود: نقره یا طلا با درصد زیادی از مس یا فلز دیگر)، پرموج، پرخیزاب، پرآبکوهه، پرتلاطم، مواج
انباشته سایر معانی: انبوه شدن، متراکم کردن، گرفته کردن
فراوان، زیاد سایر معانی: بسیار، خیلی، وافر، متنابه، (نویسنده و هنرمند) پر کار، پر اثر، پر بازده، (نوشته) دارای اطناب، پرگویانه، دراز و پراکنده، مفصل