copious
معنی
فراوان، زیاد
سایر معانی: بسیار، خیلی، وافر، متنابه، (نویسنده و هنرمند) پر کار، پر اثر، پر بازده، (نوشته) دارای اطناب، پرگویانه، دراز و پراکنده، مفصل
سایر معانی: بسیار، خیلی، وافر، متنابه، (نویسنده و هنرمند) پر کار، پر اثر، پر بازده، (نوشته) دارای اطناب، پرگویانه، دراز و پراکنده، مفصل
دیکشنری
فراوان
صفت
abundant, many, great, plenty, plentiful, copiousفراوان
high, great, numerous, wide, vast, copiousزیاد
ترجمه آنلاین
فراوان
مترادف
a mess of ، alive with ، ample ، aplenty ، bounteous ، bountiful ، coming out of ears ، crawling with ، extensive ، exuberant ، full ، galore ، generous ، heavy ، lavish ، liberal ، lush ، luxuriant ، no end ، overflowing ، plenteous ، plentiful ، plenty ، profuse ، prolix ، replete ، rich ، superabundant ، thick with ، verbose ، wordy