معنی

سیلان، سیال
سایر معانی: روان، سلیس، جاری، پیوسته، موج زننده، ژولیده، فراوان
[نساجی] روان - جاری - سیال
[نفت] جریان طبیعی

دیکشنری

جریان دارد
اسم
flux, flowing, sap of ripe datesسیلان
صفت
fluid, liquid, flowing, indeterminate, current, undeterminedسیال

ترجمه آنلاین

جاری شدن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.