[ریاضیات] عبارت گویا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبارت مصداقی [زبانشناسی] عبارتی که به شیء خاص اشاره میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] عبارت همیشه معتبر
وضع، سیما، نمود، منظر، صورت سایر معانی: چهره، رخ، جنبه، ظاهر، دیدگاه، رو، جهت، نما، (قدیمی) نگاه، خیره نگری، (دستور زبان) جنبه ی فعل، نمود (فعل)، وجه، (ستاره بینی و طالع بینی) موقعیت ستارگان ...
حرکت، رفتار، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی سایر معانی: behavio(u)rروانشناسى : رفتاررفتار، کردار، (واکنش هر چیز نسبت به محیط خود) کنش، عمل، کارکرد [عمران و معماری] رفتار - حالت - عمل [بهدا ...
علاقه، ارتباط، معاشرت، مخابرات، مکاتبه، مخابره، ابلاغیه، تماس سایر معانی: رسانگری، رسانش، (خبر و علامت و غیره) مبادله، تبادل، گفت و شنود، ربط، رابطه، (جمع با فعل مفرد) بیان (شفاهی و کتبی)، ع ...
سیما، منظر، رخ، لقاء، قیافه، تشویق کردن، پشتیبانی کردن سایر معانی: چهره، رخسار، صورت، رضایت دادن، پذیرفتن، صحه گذاشتن، تایید کردن، تاب آوردن، تحمل کردن، (قیافه ی حاکی از) رضامندی، پشتیبانی، ...
اعلامیه، اظهار، اعلان، اعلام، اظهارنامه، بیان، عرضه داشت سایر معانی: بیانیه، اظهاریه، ابراز، بازنمود، آشکاره، اظهارنامه (گمرکی یا مالیاتی)، مطلب اعلام شده، (بازی ورق) دست خود را اعلام کردن، ...
عصارهگیری، استخراج، اصل و نسب سایر معانی: دندان کشیدن، کندن، برکندن، برون کشی، بیرون کشی، درکشیدن، درآوردن، (به زور یا تهدید) اخذ، برهیخت، برهیختن، تریدن، تبار، تخمه [حسابداری] خارج کردن [عم ...
استعاره، (جمع) صنایع ادبی
اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت سایر معانی: نشان دهنده، گواه، الزام، بایستگی، (پزشکی) توصیه، تجویز، عمل نشان دادن، نمایه گری، اشعار [عمران و معماری] اثر - نشانه [برق و الکترونی ...
بیان، سخن، سبک عبارت پردازی سایر معانی: واژه، لغت، کلمه، عبارت، بیان (هر چیز که بتوان با آن بیان کرد)، گویه، نطق