communication
معنی
سایر معانی: رسانگری، رسانش، (خبر و علامت و غیره) مبادله، تبادل، گفت و شنود، ربط، رابطه، (جمع با فعل مفرد) بیان (شفاهی و کتبی)، علم رساندن علامات و اطلاعات، اطلاع، علامت (داده یا مخابره شده)، آگهگان، اگه سازی، رابطه صمیمی، رابطه نزدیک (دل به دل)، وسیله ی ارتباط، رسانه، (جمع) تلفن و رادیو و تلگراف و غیره، رسانه ها، (جمع) وسایل ترابری (مانند راه آهن و کامیون)، راهرو
[عمران و معماری] ارتباط
[برق و الکترونیک] مخابرات ارسال اطلاعات بین دو یا چند نقطه از طریق سیم یا به وسیله امواج رادیویی . دو اصطلاح مخابرات و مخابرات راه دور اغلب به جای هم استفاده می شوند، امامعمولا در مسافت های طولانی، مخابرات راه دور اصطلاح ارجح است . - مخابرات، ارتباط
[صنعت] ارتباطات
[حقوق] ارتباط، مراوده، مکاتبه، مبادله اطلاعات، نقل و انتقال، وسایل ارتباطی
[نساجی] ارتباطات
[ریاضیات] انتقال اطلاعات، مکاتبه، ارتباط، پیامرسانی، خبر، مراوده